شعر زیبا(عاشقانه82)

مردی در تکاپوی عشق خود گم شد!

چشم هایش به رنگ انجم شد

 

آه از سینه اش برون می داد

رنگ ماه ز آه اش فزون می داد

 

مرد بود و مردی اش بسیار

پشت پلک هایش شرر بسیار

 

آسمان محو در قدم هایش

عشق معلول در عدم هایش

 

تکه تکه کرد غرور اش را

زیر پا نهاد وجود اش را

 

مثل پاییز تن طلایی شد

رنگ عشق اش آسمانی شد!

 

خسته شد درمیان عابر ها                     

آن یگانه مرد محفل ها

 

دست بند عاشقی به دستان اش

حکم دلدادگی به دنبال اش

 

هرم چشمان یار،زندان اش           

صد امان ز آه پنهان اش!

 

آه ای باد سرد پاییزی

بی امان برگ عشق می ریزی

 

غافلی ز عشق آدم ها

عشق حلال بزم مشکل ها...!                    منبع:http://poem.parsiblog.com



نظرات شما عزیزان:

پدیده چت .دات کام
ساعت13:43---3 دی 1393
سلام خوبی؟تازه رومم رو ساختم به مدیر نیاز دارم و همکار لطفا بیایhttp://www.padidehchat.com

تبادل لینگ هم میکنم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 3 دی 1393برچسب:شعر عاشقانه,شعر زیبا,جملات زیبا,متن زیبا,متن و عکس زیبا,شعر کوتاه,جملات عاشقانه, | | نویسنده : یه مرد |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ساح